English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 269 (1149 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
classification U طبقه بندی کردن طبقه بندی
classifications U طبقه بندی کردن طبقه بندی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
class U طبقه بندی کردن رده
classed U طبقه بندی کردن رده
classes U طبقه بندی کردن رده
classing U طبقه بندی کردن رده
graduate U طبقه بندی کردن
graduates U طبقه بندی کردن
graduating U طبقه بندی کردن
layer U طبقه بندی کردن
layers U طبقه بندی کردن
index U لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexed U لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexes U لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
group U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
sort U دسته کردن طبقه بندی کردن
sorted U دسته کردن طبقه بندی کردن
sorts U دسته کردن طبقه بندی کردن
label U برچسب زدن طبقه بندی کردن
labeling U برچسب زدن طبقه بندی کردن
labelled U برچسب زدن طبقه بندی کردن
labels U برچسب زدن طبقه بندی کردن
rating U طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings U طبقه بندی کردن درجه بندی
type U ماشین کردن طبقه بندی کردن
typed U ماشین کردن طبقه بندی کردن
types U ماشین کردن طبقه بندی کردن
standardised U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardises U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardising U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardize U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizes U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizing U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
categorised U طبقه بندی کردن
categorises U طبقه بندی کردن
categorising U طبقه بندی کردن
categorize U طبقه بندی کردن
categorized U طبقه بندی کردن
categorizes U طبقه بندی کردن
categorizing U طبقه بندی کردن
classifies U طبقه بندی کردن
classify U طبقه بندی کردن
classifying U طبقه بندی کردن
resort U جدا کردن طبقه بندی کردن
resorted U جدا کردن طبقه بندی کردن
resorts U جدا کردن طبقه بندی کردن
grade U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade U طبقه بندی کردن کلاسه کردن
grades U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades U طبقه بندی کردن کلاسه کردن
downgrade U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
staple U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
stapled U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
stapling U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
aggroup U طبقه بندی کردن
assort U طبقه بندی کردن مناسب بودن
break down U تجزیه کردن طبقه بندی کردن
declassification U از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
intergrade U طبقه بندی داخلی کردن
pigeonhole U طبقه بندی کردن
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
systemize U طبقه بندی کردن
to form into groups U دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
integrade U [طبقه بندی داخلی کردن]
to categorize U طبقه بندی کردن
Other Matches
defense classification U طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
security classification U طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
black designation U علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
army class manager activity U سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
evaluation rating U درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
black concept U علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
carpet classification U طبقه بندی [درجه بندی] فرش
classifications U طبقه بندی رده بندی
classification U طبقه بندی رده بندی
regrade U تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
division U طبقه بندی
assortment U طبقه بندی
assortments U طبقه بندی
bracket U طبقه بندی
classifications U طبقه بندی
denominations U طبقه بندی
sorting U طبقه بندی
divisions U طبقه بندی
stratification U طبقه بندی
denomination U طبقه بندی
systemization U طبقه بندی
grading U طبقه بندی
low grade U کم طبقه بندی
taxonomy U طبقه بندی
taxonomies U طبقه بندی
typification U طبقه بندی
classification U طبقه بندی
market grades and grading U طبقه بندی بازار
classificatory U مربوط به طبقه بندی
job classification U طبقه بندی شغل
budget classification U طبقه بندی بودجه
taxonomist U متخصص طبقه بندی
standardization U همگونی طبقه بندی
classifications U طبقه بندی پیام
route classification U طبقه بندی جاده ها
nosology U طبقه بندی بیماریها
nondescript U غیرقابل طبقه بندی
vendor rating U طبقه بندی فروشندگان
rug classification U طبقه بندی فرش
industrial classifications U طبقه بندی صنعتی
harmonic division U طبقه بندی متناسب
harmonic proportion U طبقه بندی متناسب
zootaxy U طبقه بندی جانوران
unclassified U طبقه بندی نشده
map classification U طبقه بندی نقشه ها
classifiable U قابل طبقه بندی
service rating U طبقه بندی پرسنلی
classification U طبقه بندی پیام
soil class U طبقه بندی خاک
classification chart U نمودار طبقه بندی
unclassified U بدون طبقه بندی
classification of aggregate U طبقه بندی خاکدانه ها
accounting classification U طبقه بندی حساب
classified U طبقه بندی شده
suborder U طبقه بندی فرعی
computer classifications U طبقه بندی کامپیوتر
speed rate increment U طبقه بندی سرعت
secret U طبقه بندی سری
classification of soil U طبقه بندی خاک
secrets U طبقه بندی سری
job classification U طبقه بندی شغلی
brussels nomenclature U طبقه بندی تعرفه برکسل
glossography U طبقه بندی و شرح زبانها
restricting U بازداشت طبقه بندی مدارک
coinage U طبقه بندی بهای مسکوک
topsecret U طبقه بندی به کلی سری
classified advertisement آگهی طبقه بندی شده
restricted data U اطلاعات طبقه بندی شده
restricts U بازداشت طبقه بندی مدارک
classified items U اماد طبقه بندی شده
classified items U اقلام طبقه بندی شده
classified material U مدارک طبقه بندی شده
restrict U بازداشت طبقه بندی مدارک
international classification of U طبقه بندی بین المللی بیماریها
classification yard line U سایدینگ راه اهن طبقه بندی خط
army genetal classification test U ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
systematist U متخصص فائده سازی و طبقه بندی
access to classified material U دسترسی به مدارک طبقه بندی شده
taxon U واحد طبقه بندی گیاهی یاجانوری
accountable cryptomaterial U مدارک و وسایل طبقه بندی شده
agct U ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
grain size classification U طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
age grouping U طبقه بندی اقلام بر حسب عمرقانونی انها
reserve on board U مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
unit citation U جشن طبقه بندی یکانها از نظر عملیات یاامادگی رزمی
unified soil classification system (uscs U نوعی طبقه بندی خاک که به 51 قسمت تقسیم شده است
marshalling yard U محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
phytography U طبقه بندی گیاهان روی زمین گیاه شناسی توضیحی وتشریحی
concurrently U مراجعه کنید به چهار طبقه بندی پردازندههای MIMD , MISD , SIMD , SISD ,
abc analysis U طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
group U طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
groups U طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
proficiency rating U طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
fault U یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
faulted U یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
faults U یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
entresol U طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
intermediate U آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
lower classes U طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower class U طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
stratify U طبقه طبقه کردن
laggin U اب بندی کردن اب بندی ناوها
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. U ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
grade U درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades U درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
gift wrap U بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
word warp U فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
telescopic U دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging U ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
lineaments U طرح بندی صورت بندی
lineament U طرح بندی صورت بندی
wording U جمله بندی کلمه بندی
To marry below ones station. U با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
line astern U صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
transparent U نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
transparently U نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
insulation testing apparatus U دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
lacevi U بندی کردن
to nails up U سر هم بندی کردن
to mull a mull of U سر هم بندی کردن
caulk U اب بندی کردن
to make a muddle of U سر هم بندی کردن
to make a mess of U سر هم بندی کردن
batten down U اب بندی کردن
seal U اب بندی کردن
underpins U پی بندی کردن
sealing U اب بندی کردن
underpinned U پی بندی کردن
underpin U پی بندی کردن
to pin up U بی بندی کردن
seals U اب بندی کردن
to take a snack U ته بندی کردن
categorized U رده بندی کردن
compartmentalises U فصل بندی کردن
rank U رتبه بندی کردن
categorising U دسته بندی کردن
categorises U دسته بندی کردن
to lay out U خیابان بندی کردن
group U دسته بندی کردن
ranked U رتبه بندی کردن
compartmentalises U بخش بندی کردن
formulate U فرمول بندی کردن
categorising U رده بندی کردن
compartmentalising U بخش بندی کردن
put up U بسته بندی کردن
categorize U دسته بندی کردن
resorted U دسته بندی کردن
formats U قالب بندی کردن
compartmentalize U فصل بندی کردن
compartmentalising U فصل بندی کردن
put-up U بسته بندی کردن
resorts U دسته بندی کردن
format U قالب بندی کردن
regimentalation U دسته بندی کردن
refomulate U از نو فرمول بندی کردن
rationing U جیره بندی کردن
categorize U رده بندی کردن
rations U جیره بندی کردن
resort U دسته بندی کردن
to lay out U باغچه بندی کردن
scheduled U زمان بندی کردن
schedule U زمان بندی کردن
tabulates U جدول بندی کردن
subsumed U رده بندی کردن
slub U سرهم بندی کردن
compartmentalizing U بخش بندی کردن
subsumes U رده بندی کردن
prioritised U اولویت بندی کردن
prioritises U اولویت بندی کردن
compartmentalizing U فصل بندی کردن
prioritising U اولویت بندی کردن
prioritize U اولویت بندی کردن
echelonment U رده بندی کردن
jerry build U سرهم بندی کردن
degree U رتبه بندی کردن
degrees U رتبه بندی کردن
hoodwinked U چشم بندی کردن
schedules U زمان بندی کردن
to provide against U پیش بندی کردن
to pay court U عرض بندی کردن
tabulate U جدول بندی کردن
subsume U رده بندی کردن
tabulated U جدول بندی کردن
prioritized U اولویت بندی کردن
partitioning U قسمت بندی کردن
compartmentalized U فصل بندی کردن
compartmentalize U بخش بندی کردن
rally U دسته بندی کردن
sort U دسته بندی کردن
compartmentation U تقسیم بندی کردن
packing U بسته بندی کردن
groupage U دسته بندی کردن
boggle U کارسرهم بندی کردن
categorised U رده بندی کردن
categorised U دسته بندی کردن
compartmentalized U بخش بندی کردن
compartmentalizes U فصل بندی کردن
prioritizes U اولویت بندی کردن
prioritizing U اولویت بندی کردن
lot U سهم بندی کردن
Recent search history Forum search
2New Format
1Potential
1A hero can affect on the people.
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1ترجمه ی stirling numberبه انگلیسی؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com